نحوه انجام مسابقه داستان طنز و لطیفه

نحوه انجام مسابقه به این صورت است که شروع کار با لطیفه یا طنز است در موضوع خاصی به اصطلاح هدفمند پس از اتمام کار، شما یکی از این سوژه ها را موضوع سخن قرار داده و با استفاده آنچه از داشته های خود که شنیده اید یا مطالعه داشته اید و به خاطر سپرده اید » و در آرشیوه خود قرار داده اید،از قبیل: آیات، روایات، خاطرات داستان ها طنز ها اشعار و . قبلا پر بار و بروز رسانی کرده، و با آنها آموزه های دینی را به دیگران یاد دهید، تا از برکات دنیوی و اخروی مداد العلما افضل من دماء الشهدا» برخوردار شوید.

اگر آرشیوی هم تا کنون نداشته اید، هم اکنون دست به قلم یا کامپیوتر شده، سریع آرشیوی موضوعی برای یاد داشت برداری، تهیه کرده و موضوعات مختلف را جستجو کنید و هر کدام را در جایگاه خود قرار دهید.

یاد آوری پایانی

لازم به تذکر اینکه : با طنز و لطیفه و داستان، مسابقات گوناگونی می توان برگزار کرد ، از قبیل این مسابقات.

1- مسابقه مراد از این طنز چیست؟ و به چه موضوعی اشاره دارد.

2 - اگر مسابقه شبیه مشاعره موضوعی» باشد، که دو نفر پاسخگوی هم باشند.

اولی طنزی در موضوعی می آورد طرف مقابل نیز باید در همان موضوع طنز یا داستان و لطیفه ای بیاورد.

3 - مسابقه مفهوم گویی و آموزه های طنز.

4 – یک نفر طنزی می گوید دیگران نکته هایی در ارتباط با آن می گویند.

5 – و بلأخره مسابقات همسو، که همین موضوع را با، حافظان موضوعی آیات قرآن ، شعر و . به رقابت می پردازند.

طنز مقدمه ای بر داستان های کرونائی

تمثیل آفتاب و مهتاب

پیرى، از مریدان خود پرسید: ((هیچ کارى و اثرى از شما سر زده است که سودى براى دیگرى داشته باشد؟ )) یکى گفت: (( من امیر بودم . گدایى به در خانه من آمد. چیزى خواست. من جامه خود و انگشتر ملوکانه به او دادم و او را بر تخت شاهى نشاندم و خود به حلقه درویشان پیوستم .))

دیگرى گفت: (( از جایى مى‏ گذشتم. یکى را گرفته بودند و مى‏ خواستند که دستش را ببرند. من دست خود فدا کردم و اینک یک دست ندارم. ))

پیر گفت: (( شما آن چه کردید در حق دو شخص معین کردید.

مؤمن چون آفتاب و مهتاب است که منفعت او به همگان مى ‏رسد و کسى از او بى‏ نصیب نیست . آیا چنین منفعتى از شما به خلق خدا رسیده است؟ ))

-برگرفته از: شیخ ابوالحسن خرقانى، نور العلوم، به کوشش عبدالرفیع حقیقت، ص 81 . ?

من که دارم در گدائى گنج سلطانى بدست

کى طمع بر گردش گردون دون پرور کنم.

امروزه برای بعضی گرفتاری هایی به وجود می آید از طرفی، نباید آسیب دیدگان و خسارت دیده ها را تنها گذاشت، بلکه دلداری به آنان لازم است.

مصیبت زده را دریابیم

یکى از دستورات الهى که در سوره العصر بیان مى فرماید: آن است که شخص مسلمان هرگاه گرفتارى، مصیبت زده اى را مى بیند از جهت مال و دارایى یا از طرف بدن و بیمارى یا مرگ بستگان و دوستان، وظیفه اش آن است که او را امر به صبر نماید و با تذکر فناى دنیا و زودگذر بودن آن و تغییرهاى آن و اینکه بلا و گرفتارى عمومى و همگانى است و نظایر آن را برایش بیان کند و بقا و دوام آخرت و پاداش هاى بى نهایت خداوند را یادآوریش نموده بدین وسیله اورا آرامش دهد: (وَ تَوا صَوْا بِالصَّبْرِ).

شعر : اى دل صبور باش و مخور غم که عاقبت    

این شام صبح گردد و این شب سحر شود   

مواظب سوء استفاده دیگران باشیم

به این نکته نیز توجه داشته باشیم که این دین و انقلاب و آزادی را ارزان به دست نیاورد ایم، تا به اندک ناراحتی، آن را از دست بدهیم، از رو باید مواظب سوء استفاده های دنیا طلبان باشیم.

نکته بیدار باش

طنز: آدمیان دوست مى‏ رانند و دشمن مى‏ نوازند

مردى روستایى، گاو خود را در آخور بست و به سراى خود رفت. شیرى آمد، گاو را خورد و در جاى او نشست. مدتى گذشت. مرد روستایى به آخور آمد تا گاو را آب و علف دهد. آخور چنان تاریک بود که روستایى ندانست که در جاى گاو، شیرى درنده نشسته است. بر سر شیر آمد و دست بر پشت او مى‏ کشید و مى‏ نواخت.

شیر در زیر نوازش ‏هاى دست روستایى، به خنده افتاد و پیش خود گفت: راست است که مى‏ گویند آدمیان، دوست مى‏ رانند و دشمن مى‏ نوازند» .

اگر مى ‏دانست که چه کسى را مى‏ نوازد، زهره ‏اش پاره مى‏ شد و جان مى ‏داد.

آرى، آدمى گاه آرزوى چیزى یا کسى را مى‏ کند که اگر حقیقت آن چیز یا کس را مى‏ دانست و مى‏ شناخت، مى‏ گریخت، و چون دشمن خویش را نمى‏ شناسد، گاه عمر خود را در خدمت او صرف مى‏ کند، و در همه عمر عاشق او است. 

!- مثنوى، دفتر دوم، ابیات 515 505 . ?

پیام شوم این غفلت، مانع رسیدن به عشق خدا، هم هست‏ :

‏خواب و خورت ز مرتبه ى خویش دور کرد‏

‏آنگه رسى به عشق که بى خواب و خور شوى‏

‏   حافظ ‏

از خوى خوش پیامبر صلى الله علیه و آله چه استفاده ها که نکردند!

ابن عبدالبر در استیعاب مى نویسد: نعیمان بن عمر و انصارى از قدماى صحابه و از جمله انصار و اهل بدر است مردى خوش مجلس و مزاح بود از وقایعى که از منسوب به اوست این است که مرد عربى از بادیه نشینان خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله آمد شتر خود را پشت مسجد خوابانید و به مسجد وارد شد، بعضى از اصحاب به نعیمان گفتند اگر این شتر را بکشى گوشت آنرا تقسیم مى کنیم حضرت رسول صلى الله علیه و آله قیمتش را به اعرابى خواهد داد او را نیز خشنود خواهد کرد نعیمان شتر را کشت ، در این اثنا اعرابى بیرون آمد. شتر خود را کشته دید فریاد کرد و پیغمبر را بداد خواهى خواست . نعیمان فرار کرد. حضرت رسول صلى الله علیه و آله آن فریاد را که شنید از مسجد خارج شد. ناقه اعرابى را کشته دید. پرسید این کار از که سر زده گفتند از نعیمان .

آن جناب یک نفر را فرستاد تا او را بیاورد، فرستاده رفت پس از جستجو فهمید در خانه ضباعه دختر زبیر بن عبدالمطلب همسر مقداد بن اسود پنهان شده منزل ایشان نزدیک مسجد بود به آنجا رفت . او را اشاره به محلى کردند که شباهت به حفره اى داشت نعیمان خود را در حفره اى پنهان کرده و با مقدارى علف سبز جلوى حفره را پوشانیده بود. فرستاده بازگشت ، عرض کردى یا رسول الله صلى الله علیه و آله من او را ندیدم حضرت با دسته اى از اصحاب به خانه ضباعه آمدند آن مرد مخفیگاه نعیمان را نشان داد. پیغمبر صلى الله علیه و آله فرمود: علف ها را برداشتند و نعیمان را بیرون آوردند پیشانى و رخسارش از علفهاى تازه رنگین شده بود حضرت رسول فرمود: نعیمان این چه کارى بود که از تو سر زد؟! گفت : یا رسول الله همان کسانیکه شما را راهنمائى به محل من کردند به این کار وا دارم نمودند پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله تبسم کنان رنگ علف را با دست مبارک خویش از پیشانى و رخسار او زدود، بهاى شتر را نیز به صاحبش داده او را راضى کرد.   لطائف الطوائف ص 27

این مسئله مسابقه قرآنی هم دارد:

پیامبر اسلام (ص) و انفاق

امام صادق (ع) فرماید : پیامبر اسلام در بخشش و انفاق طوری بود که هر کس سؤالی می کرد از چیزی حضرت به او عطا می فرمود ، یکی از ن پسر خود را نزد رسول خدا فرستاد و به او سفارش نمود که اگر پیامبر فرمود نزد ما چیزی نیست عرض کن پیراهن خود را مرحمت نمایید .

 پسر آمد و پرسش نمود و پس از آن عرض کرد پیراهن خود را عنایت کنید حضرت پیراهن خود را به او داد ، در این هنگام این آیه شریفه نازل گردید (( و لا تجعل یدک الآیه )) کنایه از این که در انفاق افراط و تفریط نشود بلکه میانه رو و مقتصد باش .  کتاب  لئالی ص 263

چگونگی برخود با نا توان ها و آسیب دیده گان

این هم دو خاطره:

خاطره زاهد با تدبیر آیة الله سید علی‌ آقا قاضی رضوان الله تعالی علیه و کمک به سبزی فروش، در این زمینه شنیدنی است.

حفظ آبروی مؤمن واجب است

یکی از علمای نجف می‌ گوید: روزی به دکان سبزی‌ فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم آیه الله سید علی‌ آقا قاضی خم شده و مشغول کاهو سوا کردن است؛ ولی به عکس معمول، کاهوهای پلاسیده و آن‌هایی که دارای برگ‌های خشن و بزرگ هستند، برمی‌دارد.

پس از آن که وی کاهوها را خرید، زیر عبا گرفت و روانه منزل شد. من به دنبال وی رفتم و عرض کردم: آقا! چرا این کاهوهای غیرمرغوب را سوا کردید؟

فرمود: آقا جان من! این مرد، فروشنده، شخص بی‌ بضاعت و فقیری است و من گاهی به او کمک می‌کنم و نمی‌خواهم به او چیزی بلاعوض داده باشم؛ تا اولاً آن عزّت و شرف و آبرویش از بین نرود و ثانیاً خدای ناخواسته عادت به مجّانی گرفتن نکند و در کسب هم ضعیف نشود و برای ما فرقی ندارد کاهوهای لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها، و من می‌دانستم که این ها خریداری ندارند و ظهر که دکان خود را می‌بندد، این ها را بیرون می‌ریزد. بنابراین، برای جلوگیری از خسارت و ضرر کردن او، این ها را خریدم.

نمونه شیوه امداد رسانی های اخلاقی غیر مادی:

هشدار نسبت به همنشینی با نادان ها

نمونه راهنمائى های احمق ها

شخصى در خانه اش چاهى حفر کرد، و خاکها را داخل خانه روى هم ریخت . پس از حفر چاه هر چه فکر کرد با اینهمه خاک چه کند ،عقلش به جائى نرسید. بادوستش م کرد. دوستش گفت : اینکه کارى ندارد، چاه دیگرى حفر کن و این خاکها را داخل آن بریز. این بیچاره طبق راهنمائى دوستش عمل کرد. چاه دیگرى حفر کرد و همه خاک هاى چاه اول را در چاه دوم ریخت . ولى اینبار خاک چاه دوم در خانه باقى ماند. بار دیگر براى راهنمائى نزد همان دوستش رفت ، و مشکل جدید را شرح داد. دوستش به او گفت : راه حلش خیلى ساده است . خاک هاى چاه دوم را هم در چاه اول بریز و قضیه را تمام ، و خودت را راحت کن .       

هشدار نسبت به رعایت نکردن امور اقتصادی

نیکى بى رحمانه

یکى از مسلمین در مدینه در عصر رسول خدا (ص) در بستر مرگ قرار گفت ، او از ثروت دنیا ز شش غلام بیشتر نداشت ،و چند دختر کوچک نیز داشت ، او که احساس کرد در آستانه مرگ قرار گرفته ، غلامان خود را آزاد کرد و براى دختران کوچک خود چیزى نگذاشت و سپس از دنیا رفت . طبق معمول جنازه او را به خاک سپردند، جریان مرگ او و بجا ماندن کودکان یتیم او را به رسول خدا(ص ) خبر دادند.  پیامبر (ص ) از اینکه او غلامان خود را آزاد کرده (و در ظاهر، نیکى نموده ولى در باطن به کودکان خود ترحم ننموده و آنها را از ثروت دنیا محروم کرده ) متاثر گردید و فرمود: چنانچه به من اطلاع مى دادید، من نمى گذاشتم او را در قبرستان مسلمین دفن کنید، زیرا او کودکان خود را از ثروت دنیا بى نصیب کرده و آنان را فقیر و بى پناه گذاشته تا دست گدائى به سوى مردم دراز کنند.

خادم موحدان عالم مرتضوی

برجسته و مستند سازی هنر و تحقیق محققان در حوزه تعلیم و تربیت

نمونه طنزها، خاطره ها و داستان های حکیمانه

مسابقه مفهوم گویی ضرب المثل ها

نمونه مسابقه طنزها، خاطره ها و داستان های حکیمانه

نمونه مسابقه ضرب المثل ها

وصیت نامه امام علی (ع) سر لوحه آموزش های مدرسه تعلیم و تربیت

مى‏ ,ها ,الله ,، ,نعیمان ,هم ,خود را ,او را ,علیه و ,و آله ,صلى الله ,نحوه انجام مسابقه

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فایل یابی وکسب وکار اموزش جزوه فایل درسی دلنوشته ژاله مسائل اجتماعی آموزش بورس ، پکیج آموزشی بورس بهترین مزه ها cafetehran دام زنده 99 داستان عاشقانه emdadebartar pichakfloweri